سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مظلومترین نگاه تاریخ بقیع

ترجمان خوبی ها

... با اینکه بهار، رو به پایان می رود ولی این روزها نگاه های نیمه بارانی و دل های نیمه ابری؛ آکنده از اندوه کسی ست که غربت نامش در دل تاریخ موج می زند. نامی که در هر مکان مقدس شکوهش احساس می شود؛ چه مدینه باشد، چه مکه؛ چه کربلا باشد، چه بقیع؛ بارگاه شاه نجف باشد، یا مسجد کوفه؛ مشهد الرضا باشد یا سامرا.

عطر نام مبارکش نه تنها آستان شریف حضرت رضا (ع) و آستانه ی حضرت  معصومه (س) را مجذوب خویش کرده است؛ بلکه تک تک مقابر امام زاده های ایران هم غبار غم حضرت زهرا (س) به دیده دارند.

- کیست این بانو که این گونه ملک و ملکوت را مبهوت عظمت خویش ساخته است؟!

- کیست این یگانه ای که خیر کثیر فرزندانش، میوه ی رحمت در زمین رویانیده است؟!

- کیست؟! کیست این بانو؛ که شکوه بی مانندش را، پیامبر اعظم الهی (ص) چنین توصیف فرموده اند:

فاطمه پاره ی تن من است هر که او را شاد گرداند، مرا شاد گردانیده است و هر که او را آزرده کند، مرا آزرده است، فاطمه عزیزترین مردم نزد من است.

- کیست این بانوی بی بدیل که نه تنها نام آسمانی اش؛ بلکه القاب شکوهمندش ترجمان تمام خوبی هاست:

علامه مجلسی (ره) گفته اند: صدیقه به معنی معصومه است و مبارکه یعنی: صاحب برکت در علم و فضل ، کمالات و معجزات و اولاد صاحب کرامت، و طاهره یعنی: پاکیزه از صفات ناقص، و زکیه یعنی: بالنده در کمالات و خیرات، و راضیه یعنی :راضی به قضای الهی، و مرضیه یعنی :پسندیده ی خدا و دوستان خدا و محدثه یعنی: مَلک با او سخن می گفت، و زهرا یعنی: نورانی هم به نور صورت و هم به نور معنی.

- آری،این تویی ؛ سبب خیر کثیر، کوثر جاری زمان ؛ ازلی ترین وابدی ترین آیینه ی عصمت درخاک و افلاک!

بانویی که خیر آشکار است و فرزندانش ادامه دهنده ی آن تا قیامت.

و نکته اصلی همین جاست که چرا جهان شیعه بامدادان و شامگاهان، لب به ترنم دل انگیز « حی علی خیر العمل » می گشاید!

 - سئل الصادق (ع) عن معنی حی علی خیر العمل، فقال: خیر العمل برّ فاطمه و ولدها.

آری، جای شگفتی نداشت؛ نامردمان ترنم زیبای « حی علی خیر العمل » را از اذان برداشتند!

چگونه می توانست آن همیشه تاریک، ترجمان عصمت زهرایی را در میان اذان ببیند؟!

چگونه می توانست، با تکبر فرعونی اش، شاهد اوج گیری نام فاطمه (س) در آسمان دل ها باشد!

آن نابینا خفاش شب پرست، حضرت فاطمه (س) را تنها با چند نخل خرمای "فدک" می سنجید؛ غافل از اینکه آفاق خاکی و افلاکی؛ حتی عاجز از تصور شکوه حضرت فاطمه (س) و فرزندان اویند؛ نه بازتاب ! جایی که قرآن ـ کلام راستین خداوند ـ در شأن آن ها می گوید:

« ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی » و صاحب تفسیر فرات از قول حسین بن سعید می نویسد درباره ی این آیه از حضرت ابی جعفر ـ محمد باقر ـ علیه السلام سوال شد که فرمودند:

العدل: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و الاحسان :علی بن ابی طالب علیه السلام و ذی القربی: فاطمه و اولادها علیهم السلام. 

عدل یعنی: وجود مبارک حضرت پیامبر (ص)، و احسان یعنی: حضرت امیر مومنان علی (ع) و ذی القربی یعنی: حضرت فاطمه زهرا (س) و فرزندان بی نظیر ایشان علیهم السلام!

و همچنین درباره ی آیه ی «الذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین و اجعلنا للمتقین اماما»

از حضرت حضرت ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق (ع) سوال می شود که ایشان می فرمایند: نحن هم اهل البیت؛ منظور آیه، ما اهل بیت ـ خاندان پیامبر (ص) ـ هستیم.

آری، این تنها واژه ی لولاک نیست که مقدس ترین وظیفه را به عهده گرفته است ؛ آنچه از درخت و گیاه تا ستاره و ماه، در ملکوت ا ست، ضمن تسبیح آفریدگار حیات، به تعظیم و تکریم مقام شامخ اهل بیت (ع)

 می پردازند.

این تنها خاکساری افلاک نیست؛ که تمامی واژگان در توصیف شکوهشان، ناتمام و ناپخته اند.

گویی آنچه شایسته ی توصیف شان است؛جز درودی و سلامی بیش نمی تواند باشد!

جایی که تاریخ با تمام نشیب و فرازهایش؛ با تمام قلم های ناتوان و توانایش، عاجز از ثبت عظمت

 اهل بیت (ع) است؛ چه توقعی از قلم ناپخته من؟!

اما چه زیباست؛ جای دیوار و در و میخ ؛غافل و جاهل و قنفذ و مغیره (لعنت الله علیهم) از شکوهی سخن گفت که مزه ی "ابوها فداها" بدهد!

 عطرسلام و صلواتی بدهد؛ که دو زانو نشسته ، دست بر سینه نجوا کنی:

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها، و السر المستودع فیها، بعدد ما احاط به علمک

چقدر زیباست، وقتی رو به قبله می نشینی و دست بر سینه، رو به پنهان ترین مزار سلام می دهی!

رو به آستانه ی شکوهند بانویی می ایستی ،که به خاطر آرمانش و به خاطر رضای خدا، به سوگ بهار جوانی اش نشست!

* *    

 - آی برادر!

 هر که هستی و هر که درآینده می خواهی باشی؛هنگامی که از فاطمه (س)، سخن می گویی، دست بر سینه بگذار!

که ساکنان خاک و افلاک در برابر نامش به تواضع می ایستند. آنگاه کلامی بگو که در خور نام و یادش باشد. شعری بخوان که پرندین گرمای احساس را ، به  سردی الماس نسپاری.

آنجا که خاک و افلاک برابرش زانوی ادب بر زمین می زنند؛ تو ناپخته،  چگونه از آتش و تازیانه و میخ می گویی؟!

 - خشک باد آن قلم ؛ خشک باد! که مقابل آیینه ی عصمت، دُرّ مکتوم خاک و افلاک؛ سخن از سیلی و تازیانه بگوید !

و گویا مباد آن زبان؛ که دست لافتای صاحب ذوالفقار رابسته بخواند.

 آخرچگونه می شود دست خداوندگار عدالت را به ریسمان نامردمی ها بست؟!

 آنگاه برای افشاندن قطره اشکی حقیر، سیلی به صورت آسمان نواخت.

وای از کلامی، که فضایل را وانهاده تا به تشریح رذایل بپردازد!

- بانو؛ای مادر احساس های سبز، ای تبلور عصمت در آیینه ی زمان، بانوی آب و آیینه، ما را به پاس ارادت ببخش؛ که گاه زبان ارادت سبب می شود که نازکای احساس را در نیابیم و زبان به ناخواسته هایی بگشاییم؛ که رنجش تان را در پی خواهد داشت.

بانو، ما را ببخش! آن گونه که شهر مدینه را به احترام مزار پدر بخشیدی.

که اگر دست هایت قنوت می گرفتند، نه نامی از مدینه می ماند، نه از خلافت و مدعیانش!

درود بر تو، مادامی که خورشید طلوع می کند و مادامی که ستاره ها به تزیین آسمان می پردازند.

درود بر تو و نامی که همیشه واسطه ی اجابت است. یا فاطمه الزهرا (س)اغیثینی .

 

* * *

سید علی اصغر موسوی

 

1.        

2.       مسند فاطمه الزهرا (س)/عزیر الله العطاردی/انتشارات عطارد/1412 ه.ق.

منتهی الآمال/ مرحوم حاج شیخ عباس قمی(ره)/موسسه انتشارت هجرت/ج اول/چاپ پانزدهم/ تابستان 1382


نوشته شده در یکشنبه 89 اردیبهشت 26ساعت ساعت 4:13 عصر توسط استاد سید علی اصغر موسوی| نظر بدهید
طبقه بندی: حضرت زهرا -س- از نگاه من

کلمات آسمانی

امان از جدایی، امان از بغض های شبانه بقیع،

 امان از خانه ای که خاموش است،امان از داغی که در دل زینب است!

چگونه سر به شانه تنهایی نگذارد؛ کسی که از هستی خویش جدا شده است؟!

چگونه ناله نکند؛ آنکه امانت بی بدیل الهی را شکسته بال و حزین به آسمان سپرده است؟!

چگونه به تعزیت ننشیند؛ آنکه صبر جمیل فاطمه (س) را در تلخ ترین لحظه ها به تماشا نشسته

 و عاشقانه به شکیبایی مقدس زهرا (س) ایمان آورده است؟!

این شانه های خیبرشکن کیست؛ که از سنگینی اش، اشک ها خم شده است؟!

این دست های صاحب ذوالفقار مگر نیست؛ که از شدت درد می لرزد؟!

این زبان آتشین خطبه ها نیست؛ که بغض، مجال آه از گلویش گرفته است؟!

با کدامین چکامه، این مرثیه را بسرایم؛ که سیل اشک، هستی مدینه را به یغما نبرد؟!

با کدامین نوحه به تعزیت بنشینم ؛که زمین، گریه های آسمان را تاب آورد؟

بانو! ای مادر احساس های سبز، ای تبلور عصمت، بانوی آب و آیینه و ای شرافت آدمی در خاک و افلاک.

اگر برکت دست هایت نبود، آسمان، ما را ریزه خوار کدامین «دستاس» می کرد؛ تا با گفتن «یا زهرا (س)» تلخی تمام دردها را به شیرینی درمان بسپاریم؟

یا زهرا (س)، ای آیینه لطافت هستی در ضمیر خاک.

***

قدری صبر می نمایند تا مردم آرام شوند، آنگاه با تمام نجابت لب به سخن می گشایند:

«الحمدلله علی ما انعم، و له الشکر علی ما الهم، و الثناء بما قدّم، من عموم نعم ابتداها...»

سپاس و ستایش تنها مخصوص خداوند است ؛که عطا کننده نعمتهاست!

و ثنا تنها بر او شایسته است؛ که شکر نعمتهایش را به ما آموخت.

و سپاس ،از آنچه مقدم است بر تمام نعمتهایی که از ابتدا عنایت فرموده است.

و کمال مواهبی که عطا نموده و به بندگانش احسان کرده است؛احسان هایی که از شمارش بیرون

و پاداش هایش پایان ناپذیر و ادراک پایانش، ناممکن است.

چنانچه دعوت فرموده مردم را برای نعمت های پی در پی و بدین ترتیب ایشان را، مطیع خویش ساخته است.

و همچنین، خواسته از بندگان که در مقابل ستایش هایشان پاداش دهد؛ بیشتر و بیشتر، در مقابل هر خواسته ای.

گواهی می دهم، خدایی جز خداوند یگانه نیست و شریک و همتایی در خداوندی ندارد...

- گویی تمام ذرات در آسمان و زمین سکوت کرده اند تا این «کلمات آسمانی» و مقدس را بشنوند!

- چقدر زیبا سخن می گویی بانو!؟

تو تفسیر همان حدیث مقدسی که پیامبر اعظم الهی (ص) فرمودند: «بعثت لاتم مکارم الاخلاق» چه کمالی بالاتر از این که خداوند را کسی بدین زیبایی بستاید و بلاغت آن عرش الهی را به تحسین وادارد!

- سخن از آب و خاک نیست که صدها «فدک» فدای حرفی از این کلمات! صحبت از عظمتی است که نادیده گرفته شده است. سخن از شکوهی بی نظیر؛ که برایش «بدل» تراشیده اند! این همان آیینه وجه اللهی است که می شود صفات متعالیه را در زوایای مختلفش دید.

فاطمه (س) خود همان نعمتی است که بدان اشاره می کند: «نعمتی که شکوهش از شمارش بیرون، و ابتدا و انتهایش فارغ از ادراک عوام است». نعمتی که خدای تعالی او را «کوثر» خلقت می داند؛ زلال و بی بدیل؛ زلال تر از نور؛ زلال تر از تمام چشمه های بهشتی!

این مکتب سرچشمه از آفتاب حقیقت گرفته است؛ از پیامبر اعظم اللهی (ص) تا امیر ولایت عشق،

حضرت مولا (ع).

از حضرت صدیقه زهرای مرضیه (س)، تا امام حسن (ع) و امام حسین (ع)؛ همگی تفسیر کلمه «حق» هستند، حقی که جز در آیینه شریعت نبوی و ولایت علوی پدیدار نگشته و نخواهد شد؛ خواه تفسیر «و اطیعوا الله و اطیعوا الرسول» باشد، خواه تأویل «قد افلح المومنون».

 چهارده معصوم ، کلمه واحدی هستند که کلمه «حق» را تشکیل می دهند و هر کسی که در پی حقیقت است؛ تنها با استمداد از چراغ هدایت آنان، می تواند به مفهوم حقیقت دست یابد.

و در این آیینه، این وجود لاهوتی صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) است که با تمام کوتاهی عمرش و مصائب زندگی اش؛ وارث تمام مکارم اخلاقی حضرت پیامبر (ص) است و بالاتر و والاتر از همگان، در کشف اسرار حقیقت، حقیقت ناب.

هیچ جای شگفت نیست اگر حضرت فاطمه (س) را بعنوان مرکز و محورولایت در نظر بگیریم، هم اوست که پیوند دهنده شکوه «نبوت و ولایت» است؛ سبب ادامه حیات «امامت» بعد از «رسالت»؛ همچون وجود عشق در میان اتحاد عاشق و معشوق!

هم اوست که فرزندی شایسته برای پیامبر (ص)؛ همسری نمونه برای حضرت علی (ع) و مادری برگزیده برای تربیت فرزندانی همچون امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بود.

کیست در عرصه حیات بشری بتواند کسی همچون سید شهیدان و سرور آزادگان را به دامان بپرورد؛ جز صدیقه اطهر، راضیه مرضیه، حضرت فاطمه زهرا (س)؟!

کیست مادر زینب وام کلثوم(س)، جز زهرا (س)؟! عظمت خطبه های"زینب" را باید در وجود" زهرا" دید.

آری اصل به اصل برمی گردد. خاک و افلاک کدام است؛ آیینه شکوه «لولاک» است زهرا (س)!

 عظمت فاطمه را باید در مرام فاطمه به جستجو نشست،" فاطمه، فاطمه است "!

آنچه حضرت بانو (س) در مسجد مدینه قرائت فرمودند، تنها یک خطبه نبود، کتابی مشتمل بر اصول عقاید، اخلاق، فقه و احکام، سیره نبوی و شرح ولایت علوی بود.

آنچه فرمودند تنها دفاع از حق خود نبود، دفاع از حقوق اسلام و میراث گرانبهای حضرت رسول اعظم (ص) بود.

اگر آن روز مسلمانان به مفاهیم آن خطبه گرانسنگ دست نیافتند؛ امروز به راحتی می توان فهمید که دلواپسی های زهرای مرضیه از چه جهت بود!

صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا (س)، یا بنت رسول الله (ص)!

***

خورشید، وضو گرفته از راه می رسد. مجال شب به مناجات کهکشان سپرده شده است و مجال روزرا، به دعای خورشید؛ خورشیدی که هر روز شاهد زشتی و زیبایی مخلوقات است. زیبایی کودکان خانه زهرا (س) و زشتی دست هایی که آتش به همراه دارند.

خورشید شرمناک از روی محجوب علیست؛ شرمگین خیبرشکنی که به پیامبر قول داده است برابر تمام غم های عالم شکیبایی کند؛ حتی درمصیبت زهرا (س)!

خورشید، هر روز به نیابت از شیعیان به تربت پنهان زهرا (س) سلام می کند و گرمای حضور خویش را از آستانه کبریایی او می طلبد.

بگذار فرزندان جهل به باورهای غلط خویش پایبند باشند. بگذار شب به آتش دست هایش تفاخر کند؛ که صبح موعود نزدیک و ذوالفقار انتقام در راه است.

سلام بر تو ای دختر عواطف نبی (س)، مهربان ترین بانو، یگانه هر دو گیتی.

بانو! نامت بلند در نهان خانه تمام گنبدها؛ نامت بشکوه در زلال تمام آب ها و آیینه ها؛ داغت را بهانه ای جز زلال اشک ها نیست.

تربت پنهان تو را باید در سویلای دل به جست و جو پرداخت که عصمت عارفانه تو تنها در زلال عاشقانه دل هویدا می شود و بس!

زیارتگاه تو، پاک ترین نقطه در دل مومنان است؛ که با التجا به نامت، تمامی دردهای بی درمان را درمان می بخشد و زلال معرفتت، با گفتن «یا زهرا (س)» بر نگاه ها جاری می شود.

چه دردناک است یادآوری شهادتت!

چه جانکاه است غربتت!

بانو! تو را به غربت بقیع، یاورمان باش در کسب معارف اهل بیت (علیهم السلام).

 

                                                                                                 سیدعلی اصغر موسوی



نوشته شده در یکشنبه 89 اردیبهشت 26ساعت ساعت 3:52 عصر توسط استاد سید علی اصغر موسوی| نظر بدهید
طبقه بندی: زهرا - فاطمه - بقیع

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin