سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مظلومترین نگاه تاریخ بقیع

بقیع

استادسید علی اصغر موسوی

***

از "باب بقیع" می گذری و بوی خاک، خاکی معطر، نگاه را به سمت مکانی می گرداند که بسیار ساده و بدون تکلف است! تواضعی که در این مکان موج می زند همانند اشک زائران آن است که همیشه متواضعانه همراه سرهای فروفکنده از شدت اندوه، در کنار "بقیع" دیده می شود.

نخوت را باید در ساختمان های سفید آن سو مشاهد کرد؛ که برای "زندگی" ساخته شده اند، زندگی! زندگی همراه با خوردن و پوشیدن و نوشیدن و در نهایت برای رفع خستگی، رفتن و کنار "ستون" های بی شمار "مسجد" دراز کشیدن!

زبان اهل درد را دردمند می داند و آنانی که بی نام و نشان عالم آرای خاکستان بقیع هستند خود پناهندگان دردمندان بوده و هستند؛ چه بماند به دانستن زبان دردمندان و دردمندی!

آری گناه آنان هم جز این نیست که هر که از هر نقطه می آید در کنار بقیع با آنان به زبان خویش سخن می گوید و جواب دریافت کرده می رود! اما آن ها، آنهایی که با چفیه های قرمز تنها به یک کلمه 

"رو، رو" عادت کرده اند، هیچ زبانی را جز زبان پر نخوت خود یاد نگرفته اند!

مبادا نسیمی از مهر و الفت به دلشان بوزد! 

 مبادا سیرت الهی در جانشان بشکفد، مبادا دست از "اهریمن" کشیده به "سلیمان بقیع" روی بیاورند! سلیمان بقیع! امیر خاک نشین، فرزند بوتراب – پدر خاک – با اخلاقی به قول اهل مروت و فتوت، خاکی خاکی!

سلیمانی که وقتی به دنیا آمد. حضرت جبرئیل(ع) او را در آغوش پرندین خویش گرفته به گردش آسمان ها برد! آن گاه حضرت میکائیل و فرشتگان مقرب در آغوشش گرفتند. سلیمانی که خاکی و افلاکی با ملکوت نامش آشنا بودند و امروز در خاکستان بقیع – بقیعی که به بزرگی بیت الاحزان است – به آرامش غنوده است؛ چنان آرام که حتی زائران آرامش هم کرامت و حسن خُلق او را در فضای غم گرفته بقیع حسّ می کنند؛ فرزند مظلوم علی(ع) و فاطمه(س) زهرا(س)؛

زایران، تکبیرگویان اجازه‏ی ورود می‏گیرند؛ چشم‏ها را می‏بندند و دل به تلاوت دعا می‏گشایند: السلام علیک یا فاطمه‏الزهرا(س)، سلام ای کوثر عشق، ای مادر مهر؛ سلام بر تو و تربت پنهانت، سلام بر تو و مظلومیّت آشکارت، سلام بر تو و مرقد فرزندانت...

اشک‏ها به گونه‏ها سرازیر می‏شوند و آه‏ها به آسمان بلند.

اینک، این تصویر غریبانه‏ی بقیع است، تصویر حقیقتی که هیچ گاه در پس پرده‏ها پنهان نخواهد شد. بقیع تنها یک گوشه از تاریخ نیست؛ قاموس سرگذشت اسلام است، قسمت گمشده‏ی ایمان؛ که برای یافتنش باید صداقت داشت.

 

ای خفته‏ی در پناه تاریخ، بقیع

 

آیینه نمای آه تاریخ، بقیع

 

مصداق تمام غصه‏هامان هستی

مظلوم‏ترین نگاه تاریخ، بقیع!

 

کجاست آن ابوذر عشق، که فریاد برآورد: آی، کاخ‏های روبرو به خدا که ارتفاعتان از ارتفاع عقال‏ها کمتر و مساحتتان نازک‏تر از محیط عینک‏هاست، طولی نخواهد کشید که خشم آسمان فراگیر شود.

 

بقیع قسمت گمشده‏ی بهشت در زمین است که تنها شیفتگان مکتب ولایت، قادر به دیدن آن هستند، چرا که در قاموس مهر و عطوفت تشیّع: شهود قسمتی از معرفت است و تماشا، آیینه‏ی حقیقت.

از خود گذشتنی است فلک تازی نگاه

 

تا نگذری زخود، نتوان هیچ جا رسید[1]

 

چون ناله‏ای که بگذرد از بند بند نی

صد جا نشست حسرت دل، تا به ما رسید

 

??

الف.معصومین آرمیده در بقیع

 1.امام ابامحمد حسن مجتبی(ع):

همان عزیزی که با خاکساران، خاک نشین و با جلوه سرایان، بی باک نشین بود؛ سید عرب و عجم، امیر ملک محبت و عشق، والی دیار جن و انس، مقتدای حور و ملک ، ترجمان حسن پروردگار!

 آنکه در وصفش قلم ناتوان و زبان عاجز از بیان است؛ سید مظلومی که سحرگاهان خورشیددربقیع به پای بوسی اش می رود و شامگاهان مهتاب و ستارگان چلچراغ صحن و سرایش می شوند.

ماه مبارک، آمده تا قلم ها و قدم ها، الهی شوند و شعر و شور اهل بیت (ع) باز هم گلبانگ سربلندی سردهد :

- درود حضرت حق و تمامی خوبان، به نام و یاد و تولد و شهادتش باد ! مولاجان ؛ دست ما و دامان احسانت !

2.امام ابالحسن علی بن الحسین(ع):

اینک درحضور چهارمین حجت خداوند در زمین هستی!

حضور آسمانی فرزندی از فرزندان حضرت رسول (ص)!

حضور خورشید پرفروغ  عبادت وهدایت؛هم نام مولایی که مجموع صفات الهی  بوده وهست ؛اصل و فرع تمام اوصاف حسنه!

"علی" است؛ همانند نیایش. در شجاعت و غیرت، درمتانت و کمال ، در عبادت و تسبیح، در کرامت و جود!

او ادامه انبیاست. تبلور اندیشه های الهی در عصر خویش است:

اشراق آدم (ع) در نگاه؛ صداقت نوح (ع) در زبان؛ ایمان ابراهیم (ع) در دل، شهود موسی (ع) در بیان، قدرت عیسی (ع) در نفس،

نور محمد (ص) در جبین؛ بلاغت علی (ع) در بیان، صداقت زهرا (س) در زبان، کرامت حسن (ع) در نفس، شهامت حسین (ع) در دل.

غربت‌نواز دل غریبان؛ آرامش دل یتیمان؛ خلوت فروز سینه ی بی پناهان؛ و فروغ دیده ی دردمندان بود. خورشیدی از منظومه ی "کوثر"، که انوار الهی اش از "مدینه" تا شرق و غرب عالم سایه خواهد افکند و درماندگان طریق سعادت را، به رستگاری رهنمون شد.

امامی که از عاشورا سخن ها داشت و در یک روز؛ تنها یک روزتمام غم های عالم را تجربه کرد !

مولا جان یا ابالحسن، سلامت باد!

سلامت باد هر لحظه ای که با یاد خدا به سر می بریم.

سلامت باد، در ذکر و تشهد؛ در رکوع و سجود، در قنوت و سلام.

سلامت باد، در برگ برگ صحیفه های عشق، در توسل و کمیل، در "یس" و "کوثر"، در عطر لحظه لحظه "قدر" و "الرحمن"؛ در تک تک دعاهای اوقات !

سلامت باد، در لحظه لحظه ای که نفس می کشیم و در سایه ی شما اهل بیت (ع)، سرافرازترین مردمان زمینیم؛ سرافراز از پاکی جسم و جان، زلالی روح و روان.

مولا جان، علی بن الحسین(ع)، سلام و درود خداوند بر لحظه ای که خاک "مدینه"، بوسه بر قدمت زد، و لحظه ای که تربت "بقیع" تن شریفت را در آغوش گرفت.

درود خداوند بر لحظه ای که دیگر بار، مبعوث خواهی شد و در آستان قرب الهی، ما شرمندگان آستان آسمانی ات را، شفاعت خواهی کرد!

3.امام محمد بن علی(ع):

آه! ای بقیع! ای غربت همیشه نشسته بر دل زخمی تاریخ!

تصویر غروبت را با کدامین حنجره فریاد بزنم آن گاه که خورشید، برای بوسیدن تربتت سر به سریر خاک می گذارد؟!

با کدامین حنجره، آرامش نشسته در اندوهم را فریاد بزنم تا بغض فرو مرده در گلو، جانی دوباره بگیرد؟!

امان از گریستن خاموش! امان از این سکوت بارانی!

آه، ای بقیع؛ ای آیینه ی عرش الهی! بگذار قبیله ی نامرد، تجاهل کنند فروغ لایزالی آستان حضرت امام محمد باقر (ع) را؛ که آسمانیان التجا به بلندای آستانش می آورند و زمینیان، توسّل به نام شریف و آسمانی اش!

?

قنوت می گیرم و غرق در عظمت نامت، زمزمه می کنم: "اللهم صل علی محمد بن علی عبدک و خلیفتک فی ارضک باقر علم النبیین"

سلام بر تو و عظمت بی پایانت که علوم عالیه ی تشیّع، وامدار عنایات ویژه ی توست!

سلام بر تو و خاندانی که تو را به دامان معرفت پرورده است!

سلام بر تو و خاندانی که مسیر معرفت الهی را از تو آموخته اند!

سلام بر تو و تربتی که یادگار غریبانه های توست!

سلام بر تو، بر زندگی، شهادت و بعثت دوباره ات باد!

??

 

4.امام جعفر بن محمد(ع):

... باز هم، بغضی پریشان می کند اندیشه ام را.

باز هم، غربت سرای چامه های جانگدازم.

باز هم، آیینه چشمان من ابری ابری ست.

باز هم، درغربت تاریخ می پویم؛ شکوه مصرعی از اشک هایم را.

* *

بخوان سمت غمت، حالا که در لذت اشک ها، به عشق جاودان خویش می بالم؛ بخوان سمت غمت، مولا!

بخوان، با یاد تو؛ زیباترین پاسخ به احساسم، فقط اندوه است.

تو را من دوست می دارم؛ به قدر آسمان هایی که چتر نور خود را بر مزارت؛ باز می سازند روز و شب!

غروب است و خورشید با چهره ای افروخته و چشمانی اشکبار، به پاک ترین نقط? زمین، سرنهاده است. این عادت دیرین? اوست؛ سحرگاهان و شامگاهان، به نیابت از تمام تمام دلسوختگان به زیارت "بقیع" می رود و سر به تربت فرزندان پیامبر (ص) می گذارد.

حتی به زیارت آن پنهان ترین گوهر کبریایی می رود که خاک آستان? زهرایی اش سرم? چشم کهکشان هاست.

امشب بغضی به وسعت افلاک عالم خاک را فراگرفته است و سوگواران دل شکسته، پای ضریح اشک ها دخیل بسته اند:

« السلام علیک یا اباعبدالله یا جعفر بن محمد (ع) »

سلام بر تو و آستان آسمانی تربتت؛ سلام بر تو و فرشتگانی که بر فضای بقیع بال گسترده اند.

سلام بر تو و کهکشانی که بر حریم حرمت طواف می کند.

مولا جان، امام مهربان؛ای گیتی فروز علم الهی؛ ای منبع صداقت انوار متقین:

جاری ترین زلال ازل تا ابد، تویی   

نامیده کردگار جهان، چون که «جعفرت(ع)»

- مولا یا ابا عبدالله، یا جعفر بن محمد(ع) ،ای ضمیر پاک صداقت" از وجودت گشته پیدا؛ ای نهایت ایمان و عشق ؛  علم و تقوا ؛ ای افتخار عصرو واقعه و یاسین ؛ وی نور فجروکوثر و هم طاها؛ دین: از توان علم تو محکم شد ؛ مذهب: به نام پاک توهم ، زیبا !

- مولا جان، یا صادق آل محمد(ع)، چگونه مویه نکنم درسوگ مولایی که عظمت نامش،آسمان را به تواضع وامی دارد!

چگونه به این اشک های ناقابل بسنده کنم، که وسعت مصیبت، فراتر از ادراک خاکی ما ناسوتیان است!

 *ب:اهل بیت و اصحاب آرمیدگان بقیع ....

(ادامه مقاله را "در  مطلب بعدی" بخوانید)



نوشته شده در یادداشت ثابت - سه شنبه 91 آذر 22ساعت ساعت 3:12 صبح توسط استاد سید علی اصغر موسوی| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin